چون پرده برافتد...

به گزارش ایسنا، دو سه روزی است که جدال دو رئیس پیشین قوهقضاییه به سوژهای برای رسانهها و فضای مجازی بدل شده است. ماجرا از آنجا آغاز شد که یکی از فعالان رسانهای اظهاراتی را به نقل از آیتالله محمد یزدی رئیس اسبق قوهقضاییه، رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو فقیه شورای نگهبان در جمع مسئولان بسیج اساتید و نخبههای حوزه علمیه قم منتشر کرد. سخنانی که در آن یزدی به تندی به آیتالله صادق آملیلاریجانی رئیس سابق قوهقضاییه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو فقیه شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری تاخته بود. اظهاراتی که ابتدا از سوی روابط عمومی جامعه مدرسین تکذیب شد اما با واکنش آیتالله آملیلاریجانی و نامهای که در جواب آن نوشت مشخص شد که بیان شده بودند.
محمد یزدی در بخشی از سخنان خود خطاب به آملیلاریجانی و با اشاره به نامه منتسب به وی که ادعا شده بود در آن "تهدید کرده به نجف هجرت خواهد کرد"، گفته بود: «فلانی میگوید اگر این کار را نکنید نجف میروم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به هم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود، چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده، دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید!؟ به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟»
اما ماجرا به این سخنان ختم نشد و در ۲۷ مرداد صادق آملیلاریجانی در نامهای سرگشاده خطاب به یزدی تلاش کرد پاسخ اتهامات او را بدهد. البته با ادبیاتی شبیه به خود او؛ صریح، خشن و بیملاحظه! وی در این نامه نوشته بود: مطالبی از جلسه روز یکشنبه شما با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه، پخش شده است که در وهله اول باور نمیکردم شما چنین سخنانی گفته باشید و لذا از طرق مختلف پیگیری کردم تا صحت انتساب مطالب برایم محرز گردد. همه بر اصل صدور این مطالب از جنابعالی تاکید کردند، منتها امر غریبتر آنکه گفتند مطالب موهن بسیار دیگری هم بوده که بعد از چند بار ویرایش، حاصلش همان شده که منتشر شده است.
این روزها درباره اظهارات این دو شیخ که زمانی ردای قاضیالقضاتی بر تن داشتهاند سخنان زیادی گفته شده اما نگاهی به ادبیات به کار رفته از سوی هر دو طرف میتواند تاملبرانگیز باشد. ادبیاتی که چندان در نامه نگاری های میان سیاسیون معمول نبوده و بیشتر اوقات وقتی دست به قلم برده میشود این تلاش صورت میگیرد که زهر کلام گرفته شود اما این بار هر جملهای شبیه تیری زهرآلود به سمت خصم پرتاب شده است آن هم در حالی که هر دوی این شیوخ نه تنها از یک جناح سیاسی هستند بلکه در یک نهاد یعنی شورای نگهبان با هم همکاری دارند.
به طور مثال آملیلاریجانی درباره سطح علمی یزدی آورده است: «هیچ بررسی کردهاید که علماء و فضلاء در قم، به آثار شما و به گفتههای شما چگونه نگاه میکنند؟! چقدر آنها را جدی میگیرند؟ کافی است کسی نیمنگاهی به مکتوبات شما ذیل " کتاب القضاء" مرحوم سید صاحب عروه، بیندازد تا میزان اثر شما در حوزه معلوم شود و معلوم شود حد تحصیلات جنابعالی و استفراغ وسعتان در باب استنباط احکام.»
یا اینکه لاریجانی در این نامه با اشاره به "نامربوط بودن سخنان یزدی در جلسات شورای نگهبان"، یادآور شده است: «شما در آن جلسه کذایی شورا، بدون اینکه بدانید مساله چیست، به خیال آنکه هنوز بحث در مساله قبلی است که راجع به آن رایگیری شده و به تصور اینکه بنده بعد از رایگیری مجدداً بر حرف خودم اصرار میکنم، مثل همیشه شروع کردید به داد و قال کردن و توهین کردن و همه هاج و واج مانده بودند که شما چه میگویید. آیتالله مدرسی و آقای دکتر کدخدایی به شما تذکر دادند که آقا آن مساله گذشته است و فعلاً بحث بر سر چیز دیگری است. این را هم ظاهراً متوجه نشدید و به توهین کردنهای خودتان ادامه دادید و خطاب به آقای جنتی گفتید که رئیس باید جلسه را اداره کند و آییننامه جلسات رعایت شود. جناب یزدی، بنده که طبق نوبت و در مساله جدید بحث میکردم. شما در چه عوالمی بودید؟!»
آملیلاریجانی همچنین در پاسخ به این اظهارات یزدی که "به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند ! آیا ارث پدرت بود ، از کجا آوردی ساختی"، با انتقاد از اینکه "واقعاً اینگونه ادبیات تا بحال در حوزههای علمیه در این سطوح سابقه داشته است؟" اما خود هم تقریبا با چنین ادبیاتی پاسخ داده و در بخشی نوشته است: «با لحنی بیادبانه گفتهاید " آیا ارث پدرت بود"، میگویم نخیر ارث پدرم نبود! مگر این همه مدارس دیگر در قم و سطح کشور ساخته میشود ارث پدرشان است؟ مگر همین ساختمانهایی که حضرتعالی از آنها استفاده میکنید، از ارث پدرتان ساخته شده است؟ آخر این چه فهمی است و چه استدلالی؟!»
آملی در ادامه همین موضوع آورده است: گفتهاید "به اسم مدرسه علمیه ، کاخ ساخته اند". آخر چرا خلاف میگویید: «شما یکبار هم که داخل آنرا ملاحظه نکردهاید، چرا نشر اکاذیب میکنید. اگر مقصودتان ظاهر آن است، همین ساختمانهایی که شما از آن استفاده میکردید هم همینطور بود: ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان که با لطایفالحیل از دست مسئولین آن وقت درآوردید و به عنوان نائبرئیس مجلس خبرگان محل کار خود قرار دادید، در همین قد و قواره و وزن بود، نفرمودید کاخ ساختهاند، بلکه با اشتیاق تمام به آن ساختمان نقل مکان فرمود.»
از این دست ادبیات در این نامه در چند جای دیگر هم دیده میشود اما سوال اصلی این است که اولا چه شده که سطح ادبیات سیاسیون به چنین حدی تنزل یافته و ثانیا چه لزومی داشته که چنین مباحث و دعواهایی آن هم با توجه به شرایط فعلی کشور اینگونه علنی و عریان مطرح شود؟ آیا حضرات نمیتوانستند با استفاده از ادبیاتی محترمانهتر و البته در محفلی خصوصی مشکلاتشان را با یکدیگر حل کنند و آن را به سطح جامعه نکشانند؟
در همین زمینه علی مطهری نماینده مجلس عنوان کرده است: بهتر است روحانیون انتقاداتشان را خصوصی مطرح کنند. مطرح شدن این صحبتها در فضای رسانهای بر روحیه مردم اثر میگذارد و شائبه رقابت بین آنها - آیتالله یزدی و آیتالله آملیلاریجانی- را ایجاد میکند.